سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ کمیل پسر زیاد گفت : امیر المؤمنین على بن ابى طالب ( ع ) دست مرا گرفت و به بیابان برد ، چون به صحرا رسید آهى دراز کشید و گفت : ] اى کمیل این دلها آوند هاست ، و بهترین آنها نگاهدارنده‏ترین آنهاست . پس آنچه تو را مى‏گویم از من به خاطر دار : مردم سه دسته‏اند : دانایى که شناساى خداست ، آموزنده‏اى که در راه رستگارى کوشاست ، و فرومایگانى رونده به چپ و راست که درهم آمیزند ، و پى هر بانگى را گیرند و با هر باد به سویى خیزند . نه از روشنى دانش فروغى یافتند و نه به سوى پناهگاهى استوار شتافتند . کمیل دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان . مال با هزینه کردن کم آید ، و دانش با پراکنده شدن بیفزاید ، و پرورده مال با رفتن مال با تو نپاید . اى کمیل پسر زیاد شناخت دانش ، دین است که بدان گردن باید نهاد . آدمى در زندگى به دانش طاعت پروردگار آموزد و براى پس از مرگ نام نیک اندوزد ، و دانش فرمانگذارست و مال فرمانبردار . کمیل گنجوران مالها مرده‏اند گرچه زنده‏اند ، و دانشمندان چندانکه روزگار پاید ، پاینده‏اند . تن‏هاشان ناپدیدار است و نشانه‏هاشان در دلها آشکار . بدان که در اینجا [ و به سینه خود اشارت فرمود ] دانشى است انباشته ، اگر فراگیرانى براى آن مى‏یافتم . آرى یافتم آن را که تیز دریافت بود ، لیکن امین نمى‏نمود ، با دین دنیا مى‏اندوخت و به نعمت خدا بر بندگانش برترى مى‏جست ، و به حجّت علم بر دوستان خدا بزرگى مى‏فروخت . یا کسى که پیروان خداوندان دانش است ، اما در شناختن نکته‏هاى باریک آن او را نه بینش است . چون نخستین شبهت در دل وى راه یابد درماند و راه زدودن آن را یافتن نتواند . بدان که براى فرا گرفتن دانشى چنان نه این در خور است و نه آن . یا کسى که سخت در پى لذت است و رام شهوت راندن یا شیفته فراهم آوردن است و مالى را بر مال نهادن . هیچ یک از اینان اندک پاسدارى دین را نتواند و بیشتر به چارپاى چرنده ماند . مرگ دانش این است و مردن خداوندان آن چنین . بلى زمین تهى نماند از کسى که حجّت بر پاى خداست ، یا پدیدار و شناخته است و یا ترسان و پنهان از دیده‏هاست . تا حجّت خدا باطل نشود و نشانه‏هایش از میان نرود ، و اینان چندند ، و کجا جاى دارند ؟ به خدا سوگند اندک به شمارند ، و نزد خدا بزرگمقدار . خدا حجتها و نشانه‏هاى خود را به آنان نگاه مى‏دارد ، تا به همانندهاى خویشش بسپارند و در دلهاى خویشش بکارند . دانش ، نور حقیقت بینى را بر آنان تافته و آنان روح یقین را دریافته و آنچه را ناز پروردگان دشوار دیده‏اند آسان پذیرفته‏اند . و بدانچه نادانان از آن رمیده‏اند خو گرفته . و همنشین دنیایند با تن‏ها ، و جانهاشان آویزان است در ملأ اعلى . اینان خدا را در زمین او جانشینانند و مردم را به دین او مى‏خوانند . وه که چه آرزومند دیدار آنانم ؟ کمیل اگر خواهى بازگرد . [نهج البلاغه]
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» دلی شکسته...


دلی شکسته ,چشمی
گریان, قلمی بسته

دستی لرزان ومنی
مالامال از حرفهای نگقته
;
گرد سفره یادت
امده ام وجز سیاهی از خود ندیدم

شرم کردم که این
بار وقت گرانبهایت را بگیرم زیرا

یقین دارم اگر من برای تو وقتی
نمی گذارم,تو
همه وقتت را برای مریدانت صرف می کنی

حیا می کنم از
نوشتن,شایدکه سفیدی کاغذ رو سیاهم

را پاسخی هر چند
ناچیز باشد
.......
ای توان وتکیه
گاه من به هنگام سختی وشدت

هیچ سختی نیست
که با حضور تو اسان نشودوهیچ مشکلی نیست که به یاد تو سامان نگیرد

خودت را از ما
مگیر
..
ای امید من به
هنگام مصیبت
;
چه سخت
بود اگر مصیبت بود وتو نبودی,چه دشوار بود اگر داغ بود وتو نبودی
وبرودت
زلال یاد تو نبود,چه دهشت انگیز بود اگر زخم بود ومرهم دستهای
تونبود..
ای مونس من به
هنگام وحشت
;
ماهی بدون اب
وادمی بدون هوا چگونه می توان زیست!حضور تو این چنین در مکان وزمان جاری ست,هیچ
وحشتی با حضور تو وحشت نیست
.
ای همراه وپناه
من به هنگام غربت
;
غریب افتادهایم
در این جهان ودوریم از ان وطنی که تو برایمان تدارک دیدی
;
در این
گذرگاههای خوف انگیز تا رسیدن به ان موطن عزیز رهایمان مکن
.
ای فریاد رس من
به هنگام اندوه وکربات
;
موریانه اندوه
از غیبت تو در دل استفاده میکندو ستونهای دل را

می کاود وفرو می
ریزد;جایگاه وپایگاه خودت را به دست دشمن مسپار
.
ای راهنمای من
به هنگام حیرت
!
وادی غریبی ست
وادی حیرت که اگر برق نگاه تو راه ننمایدگمراهی و ضلالت حتمی ست
;
این چشمهای حیرت
زده من واین برق نگاه تو
.
ای دارایی من به
هنگام فقرو ومکنت
;
وقتی همه چیز از
ان توست وهمه چیز بدست تو,داشتن چه معنادارد بی تو وخواست تو

خودت را دارایی
مان قرارده
..
ای پناه گاه من
به هنگام پریشانی واضطرار
;
دلی که سایه از
دستهای توداردوجانی که در اغوش تو می زیدهرگز پریشان نمی شود

خاطر پریشان ما
را به دستهای خودت جمع کن
..
ای یاور وتکیه
گاه من به هنگام در ماندگی
;
اگر استوارتر از
تو تکیه گاهی هست
,
اگر مهربانتر از
دستهای تو دستهایی هست
,
اگر امید افرین
تر از نگاه تو نگاهی هست
,
نشانمان بده..
واگر نیست که
نیست,خودت دستمان را بگیر


سید مهدی شجاعی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( سه شنبه 87/7/16 :: ساعت 9:26 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عاشقانه
lمجنون لیلی...
پند..
بخوانید...
جالب..
جالب..
خدایا به من بیاموز...
یادم باشد...
بیدارم ومی بینمت...
گنجشک وخدا..
دلی شکسته...
منزل خدا
وداع با رمضان(صحیفه سجادیه)
منزهی تو...
بی تو
[همه عناوین(19)]

>> بازدید امروز: 14
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 65500
» درباره من



» پیوندهای روزانه

هستم وهستیم [76]
[آرشیو(1)]

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
محرما نه
تا ریشه هست، جوانه باید زد...

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» طراح قالب